کلمه جو
صفحه اصلی

یک کاره

فارسی به انگلیسی

particularly but not for any good reason, what a silly idea, what a silly idea (to do such a thing particularly), -notemeans particularly (but not for any good reason)

what a silly idea (to do such a thing particularly), -Notemeans ' particularly (but not for any good reason)


فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- دارای یک کار . ۲- که یک کار از او ساخته شود . ۳- بی جهت بیخود : فلان خانم یک کاره آمده بود ببیند من و شوهرش دعوا کردهام یا نه

فرهنگ معین

( ~. رِ ) (ص مر. ) (ق مر. )(عا. )بی - جهت ، بیهوده ، کار بی معنی .

لغت نامه دهخدا

یک کاره. [ ی َ / ی ِ رَ / رِ ] ( ص نسبی ) دارای یک کار. || که یک کار از او ساخته شود. || ( ق مرکب ) در تداول زنان ، جمله ای است اظهار تعجب و شگفتی را. کلمه ای است استغراب و استعجاب عملی غیرمنتظره را. مثلاً گویند: «یک کاره از خانه ات پا شدی اینجاآمدی که این را به من بگویی !» ( یادداشت مؤلف ). در تداول قید حالت است و معنی آن ، بی کار بودن ، کاری نداشتن ، فقط برای همین کار و مانند آن می باشد. بی جهت. بی خود. یککه کار یا یککه کاره ( در تداول مردم قزوین ).

پیشنهاد کاربران

بیخود و بیجهت, از سر بیکاری و بی دلیل


کلمات دیگر: