( اسم ) جمع جذبه ۱- کششها. ۲- فریبها.
جذبات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جذبات. [ ج َ ذَ ] ( ع اِ ) ج ِ جذبه ؛ کششها. || فریبها. ( ناظم الاطباء ). || فلان اخذ فی وادی جذبات ؛ یعنی راه گم کرد و بمنزل نرسید. ( از منتهی الارب ). || در تداول عرفان و تصوف ، جذبه به معنی کشش خدای تعالی است مر بنده را بسوی خود. رجوع به جذبه شود.
فرهنگ عمید
= جذْبه
جذْبه#NAME?
کلمات دیگر: