slender, slight, slim
باریک اندام
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اهانة , بسیط
مترادف و متضاد
پست، خفیف، لاغر، کودن، ناچیز شماری، اندک، کم، جزئی، نحیف، صیقلی، قلیل، حقیر، باریک اندام
لاغر، نازک، خوش اندام، باریک اندام
لاغر، نحیف، باریک اندام، زودشکن و بد ساخت
لاغر، نحیف، باریک اندام، زودشکن و بد ساخت
فرهنگ فارسی
آنکه اندام باریک و ظریف دارد
لغت نامه دهخدا
باریک اندام. [ اَ ] ( ص مرکب )آنکه اندامی لاغر و ظریف دارد طُلو. ضَمر. ضامر. ضامره. رجل مرهوف البدن ؛ مرد باریک اندام. ( منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
لاغر، آن که اندامی لاغر و ظریف دارد.
جدول کلمات
نزار
پیشنهاد کاربران
ریزنقش
درجدول، نازک اندام موردنظرهست
کلمات دیگر: