کلمه جو
صفحه اصلی

جحفل

عربی به فارسی

لژيون , سپاه رومي , هنگ , گروه


لغت نامه دهخدا

جحفل. [ ج َ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) لشکر بسیار. ( مهذب الاسماء ). لشکر عظیم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ، جحافل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). یقال : جاؤا فی جحفل عظیم و التفت علیهم الجَحافِل. ( اقرب الموارد ). || مهتر جوان مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مرد بزرگ قدر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). سید. یقال : رجل جحفل ؛ اذا کان سیداً کریماً. ( ازذیل اقرب الموارد ). || کلان پهلو. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). یقال : رجل جحفل ؛ اذا کان عظیم الجنبین. ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

سپاه و لشکر بسیار.


کلمات دیگر: