کلمه جو
صفحه اصلی

تبکیه

فرهنگ فارسی

بگریستن گریستن بر مرده و رثا گفتن بر وی . گریستن بر وی .

لغت نامه دهخدا

تبکیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گریستن بر مرده و رثا گفتن بر وی . (از قطر المحیط). گریستن بر وی . (از اقرب الموارد). ستایش گویان بگریستن بر وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بگریانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برانگیختن کسی را بر گریستن بر میت . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

گریه کردن.


کلمات دیگر: