چراننده. [ چ َ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف ) شبان. چوپان. راعی. ( منتهی الارب ). آنکه ستوران یا گوسپندان و غیره را چراند. آن کس که حیوانات یا طیور اهلی را بچرا برد :
چماننده چرمه هنگام گرد
چراننده کرکس اندر نبرد.
فردوسی.
سپه دشمن او را رمه ای دان که در او
نه چراننده شبانست نه ره جوی نهاز.
فرخی.