کلمه جو
صفحه اصلی

جان برد

فرهنگ فارسی

سلامت و محفوظ ماندن

لغت نامه دهخدا

جان برد. [ جام ْ ب ُ ] ( حامص مرکب ) سلامت و محفوظ ماندن. ( آنندراج ). خلاص و رهائی انفرادی :
بجان برد خود هر کسی گشته شاد
کس از کشته ٔکس نیاورده یاد.
نظامی.
رجوع بجان بردن شود.

فرهنگ عمید

جان بردن، جان به در بردن، جان در بردن، رهایی از مرگ: به جان بردِ خود هر کسی گشته شاد / کس از کشتهٴ خود نیاورد یاد (نظامی۵: ۸۴۲ ).

دانشنامه عمومی

جان برد ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جان برد (سیاستمدار کانادایی)
جان برد (انقلابی)
جان لوگی برد


کلمات دیگر: