کلمه جو
صفحه اصلی

باسدق

فرهنگ فارسی

( اسم ) باسلق

لغت نامه دهخدا

باسدق. [ دِ ] ( اِ ) باسلق.کلمه ترکی است بمعنی شیرینی که از نشاسته و شیره یا شکر کنند بصورت لوله ای و در میان آن مغز گردکان نهند و بر ریسمانی کشند. ( یادداشت مؤلف ). فراته. مُلَبَّن. فلاتج. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به باسلق شود.

فرهنگ عمید

= باسلق

باسلق#NAME?



کلمات دیگر: