( اسم صفت ) آنکه تارهای پیله بهم کند و خیط و رشته سازد .
ابریشم تاب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ابریشم تاب. [ اَ ش َ ] ( نف مرکب ) آنکه تارهای پیله بهم کند و خیط و رشته سازد.
فرهنگ عمید
کسی که تارهای پیله را به هم می تابد و ابریشم درست می کند، ابریشم گر.
کلمات دیگر: