کلمه جو
صفحه اصلی

بازگیری

فارسی به انگلیسی

recapture, reclamation, resumption, retake, requisition, [mil.] requisition

[mil.] requisition


recapture, reclamation, resumption, retake


فارسی به عربی

انسحب

مترادف و متضاد

withdrawal (اسم)
باز گرفتن، بازگیری، صرفنظر کردن

فرهنگ فارسی

مصادره

لغت نامه دهخدا

بازگیری. ( حامص مرکب ) مصادره. نگاهداری موقتی اموال اشخاص به توسط دولت در موقع احتیاج و برای مصلحت عمومی. ( لغات مصوبه فرهنگستان ) ( فرهنگ رازی ).

بازگیری. ( اِخ ) دهی است از دهستان میان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که در 12 هزارگزی باختر راه شوسه عمومی تربت حیدریه به نیازآباد واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و حدود پنجاه تن سکنه ، محصول آن غلات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. آب آن از قنات تأمین میشود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

بازگیری . (اِخ ) دهی است از دهستان میان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که در 12 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به نیازآباد واقع است . ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و حدود پنجاه تن سکنه ، محصول آن غلات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است . آب آن از قنات تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


بازگیری . (حامص مرکب ) مصادره . نگاهداری موقتی اموال اشخاص به توسط دولت در موقع احتیاج و برای مصلحت عمومی . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ) (فرهنگ رازی ).


فرهنگ عمید

۱. گرفتن چیزی از مال کسی.
۲. ضبط کردن مال کسی، مصادره.


کلمات دیگر: