کلمه جو
صفحه اصلی

جزار

عربی به فارسی

قصاب , ادم خونريز , کشتن , قصابي کردن


لغت نامه دهخدا

جزار. [ ] (اِخ ) رجوع به یحیی بن عبدالعظیم شود.


جزار. [ ج َزْ زا ] (اِخ ) یحیی بن جزار. وی از روات بود و از حضرت علی (ع ) روایت کرد. (از لباب الانساب ). و رجوع به یحیی بن جزار شود.


جزار. [ ج َ ] (ع مص ) میوه باز کردن از درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بریدن درخت خرما. (شرح قاموس ). || (اِ) وقت میوه باز کردن از خرمابن و جز آن . (منتهی الارب ). هنگام چیدن خرما از درخت .(ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).


جزار. [ ج َزْ زا ] (اِخ ) احمدپاشا. رجوع به همین نام و قاموس الاعلام ترکی شود.


جزار. [ ج ِ ] ( ع اِ ) وقت میوه باز کردن از خرمابن و جز آن. ( منتهی الارب ). هنگام چیدن خرما از درخت. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).وقت خرما بریدن. || وقت پشم گوسفند بریدن. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || ( مص ) بریدن درخت خرما. ( شرح قاموس ). میوه باز کردن از درخت. ( از منتهی الارب ). جَزار در تمام معانی. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). رجوع به این کلمه شود.

جزار. [ ج َ ] ( ع مص ) میوه باز کردن از درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بریدن درخت خرما. ( شرح قاموس ). || ( اِ ) وقت میوه باز کردن از خرمابن و جز آن. ( منتهی الارب ). هنگام چیدن خرما از درخت.( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).

جزار. [ ج َزْ زا ] ( ع ص ، اِ ) شترکُش. ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( از منتهی الارب ) ( کنزاللغة ). اشترکش. ج ، جَزّارون. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). نحرکننده شتر. ( از متن اللغة ) ( تاج العروس ). نسبت است به جزارة که نحر شتر باشد. ( لباب الانساب ). ذبح کننده. ( از اقرب الموارد ). قصاب. ( یادداشت مؤلف ). جِزّیر. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). زاجِر. ( اقرب الموارد ). جازِر. ( تاج العروس ) :
چون زورق فرکنده فتاده به جزیره
چون پوست سر و پای شتر بر در جزار.
خسروی.
بر مثال گوسفندیم که اول نوبت که او را جزار بهر بریدن مو بیندازد و دست و پای او محکم ببندد، شکلی نامعهود و حالی بر خلاف مألوف بیند در اضطراب آید و خود را بقلقی هرچه تمامتر بر زمین میزند و از حیات ناامید شود و دل بر مرگ نهد تا جزار از کار خویش فارغ شود. ( از ترجمه ٔتاریخ یمینی چاپی ص 180 ).

جزار. [ ج ُ ] ( ع اِ ) آنچه جَزّار را دهند از اشتر کشته. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).

جزار. [ ج َزْ زا ] ( اِخ ) احمدپاشا. رجوع به همین نام و قاموس الاعلام ترکی شود.

جزار. [ ج َزْ زا ] ( اِخ ) یحیی بن جزار. وی از روات بود و از حضرت علی ( ع ) روایت کرد. ( از لباب الانساب ). و رجوع به یحیی بن جزار شود.

جزار. [ ] ( اِخ ) رجوع به یحیی بن عبدالعظیم شود.

جزار. [ ج َزْ زا ] (ع ص ، اِ) شترکُش . (ناظم الاطباء) (دهار) (از منتهی الارب ) (کنزاللغة). اشترکش . ج ، جَزّارون . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). نحرکننده ٔ شتر. (از متن اللغة) (تاج العروس ). نسبت است به جزارة که نحر شتر باشد. (لباب الانساب ). ذبح کننده . (از اقرب الموارد). قصاب . (یادداشت مؤلف ). جِزّیر. (متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). زاجِر. (اقرب الموارد). جازِر. (تاج العروس ) :
چون زورق فرکنده فتاده به جزیره
چون پوست سر و پای شتر بر در جزار.

خسروی .


بر مثال گوسفندیم که اول نوبت که او را جزار بهر بریدن مو بیندازد و دست و پای او محکم ببندد، شکلی نامعهود و حالی بر خلاف مألوف بیند در اضطراب آید و خود را بقلقی هرچه تمامتر بر زمین میزند و از حیات ناامید شود و دل بر مرگ نهد تا جزار از کار خویش فارغ شود. (از ترجمه ٔتاریخ یمینی چاپی ص 180).

جزار. [ ج ِ ] (ع اِ) وقت میوه باز کردن از خرمابن و جز آن . (منتهی الارب ). هنگام چیدن خرما از درخت . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).وقت خرما بریدن . || وقت پشم گوسفند بریدن . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || (مص ) بریدن درخت خرما. (شرح قاموس ). میوه باز کردن از درخت . (از منتهی الارب ). جَزار در تمام معانی . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به این کلمه شود.


جزار. [ ج ُ ] (ع اِ) آنچه جَزّار را دهند از اشتر کشته . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).


فرهنگ عمید

قصاب.


کلمات دیگر: