بادسری
فارسی به انگلیسی
ego, egoism, hubris, vanity
مترادف و متضاد
پوچی، غرور، خود بینی، بیهودگی، بطالت، بادسری
فرهنگ فارسی
عجب و تکبر کردن
لغت نامه دهخدا
بادسری. [ س َ ] ( حامص مرکب ) کیفیت و حالت بادسر. عجب و تکبر کردن و مغرور و گردنکش بودن باشد. ( برهان ). عجب و تکبر و غرور و گردنکشی. ( ناظم الاطباء ). کله پربادی. کبر. نخوت. خودپسندی. خودبینی. ازخودپری. خودخواهی و غرور و سبک سری. ( فرهنگ شاهنامه رضازاده شفق ) :
آنکه درو بادسری راه کرد
هم ز بریدن سرش آگاه کرد.
آنکه درو بادسری راه کرد
هم ز بریدن سرش آگاه کرد.
امیرخسرو ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 197 ص آ ).
رجوع به بادساری شود. ( آنندراج ). || بیقیدی. ( فرهنگ شاهنامه رضازاده شفق ).فرهنگ عمید
۱. عجب، تکبر، خودخواهی: آن که در او بادسری راه کرد / هم به پریدن سرش آگاه کرد (امیرخسرو۱: ۱۱۶ ).
۲. گردنکشی.
۲. گردنکشی.
کلمات دیگر: