پوچ، پوک
( صفت ) میان تهی پوک پوچ .
نامی است که آرناودها و ملل اسلاو به قصبه ایپک دهند
( صفت ) میان تهی پوک پوچ .
نامی است که آرناودها و ملل اسلاو به قصبه ایپک دهند
پچ . [ پ ِ ] (اِخ ) نامی است که آرناؤدها و ملل اسلاو به قصبه ٔ ایپک دهند. رجوع به ایپک شود.
سوزنی .
پوچ#NAME?
پِچْ:(pech) در گویش گنابادی یعنی مشکل ، دردسر ، مشکل تراشی ، سخت تر کردن کار || پَچَ:(pacha) در گویش گنابادی یعنی ساق پا
۱آماده کردن شالی زار برای کشت ۲نرم کردن کلوخ شالی زار
۱پیچیدن ۲یک نخ سیگار – یک نخ