کلمه جو
صفحه اصلی

اثمان

فرهنگ فارسی

جمع ثمن و جمع ثمن
( اسم صفت ) جمع : ثمن و ثمین .

لغت نامه دهخدا

اثمان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثُمن و ثَمَن و ثمین . (منتهی الارب ).


اثمان. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ثُمن و ثَمَن و ثمین. ( منتهی الارب ).

اثمان. [ اِ ] ( ع مص ) هشت شدن. ( تاج المصادر ). هشت عدد گردیدن : اثمن القوم. ( منتهی الارب ). || خداوند شتران ثَمِن شدن ، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل. ( منتهی الارب ). || هشتم به آب آمدن اشتر. ( تاج المصادر ). || بهاکردن متاع : اثمنه سِلْعته ؛ بها کرد متاع او را و داد او را بهای آن و کذلک : اثمن له سِلْعَتَه.

اثمان . [ اِ ] (ع مص ) هشت شدن . (تاج المصادر). هشت عدد گردیدن : اثمن القوم . (منتهی الارب ). || خداوند شتران ثَمِن شدن ، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل . (منتهی الارب ). || هشتم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر). || بهاکردن متاع : اثمنه سِلْعته ؛ بها کرد متاع او را و داد او را بهای آن و کذلک : اثمن له سِلْعَتَه .


فرهنگ عمید

= ثمن

ثمن#NAME?



کلمات دیگر: