( اسم ) جمع حلق گلوها حنجره ها خشکنایها .
حلوق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حلوق. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حَلق. ( دهار ) ( آنندراج ). رجوع به حلق شود.
- حلوق الارض ؛ آب راهه های زمین و وادی ها و جاهای سنگ آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
- حلوق الارض ؛ آب راهه های زمین و وادی ها و جاهای سنگ آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
= حلق
حلق#NAME?
کلمات دیگر: