باغدار
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
باغدار، میوه کار، متصدی باغ میوه
باغدار، متصدی باغ میوه
فرهنگ فارسی
دارننده باغ
لغت نامه دهخدا
باغ دار. ( نف مرکب ) دارنده باغ. باغ خدا. صاحب باغ. آنکه باغداری کند. دارای باغ. ( یادداشت مؤلف ). مالک باغ. || دهقانی که کشتمند او باغ است. || آنکه تمشیت باغ کند. || آنکه نگهبانی و حراست باغ کند. محافظ باغ. || آنکه از محصول باغ بهره برگیرد. آنکه در جمع آوری و فروش حاصل باغ دخالت دارد. اجاره دار باغ. رجوع به باغداری شود.
فرهنگ عمید
آن که باغ دارد و پیشه اش جمع آوری و فروش محصولات باغ است، صاحب باغ.
پیشنهاد کاربران
باغ خدا. [ خ ُ] ( اِ مرکب ) صاحب باغ. دارنده ٔ باغ : چون درآمد [ دهقان ] گفت [ خواجه ] تو خدائی ؟ گفت آری. گفت چگونه ؟ گفت حال آنکه پیش ده خدا و باغ خدا و خانه خدا بودم، نواب تو ده و باغ و خانه از من بظلم بستدند، خداماند. ( منتخب لطائف عبید زاکانی ص 153 چ برلن ) .
کلمات دیگر: