کلمه جو
صفحه اصلی

چریده

فرهنگ فارسی

چرا شده . خورده شده

لغت نامه دهخدا

چریده. [ چ َ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) چراشده. خورده شده. چرانیده شده. چرانده شده. گیاه و علفی که چرانده شده باشد. || چراکرده. چرانده. گیاه و علف خورده :
چریده دیولاخ ، آکنده پهلو
به تن فربه ، میان چون موی لاغر.
عنصری.
رجوع به چرانده و چرانیده شود.
|| تغذیه کرده. غذاخورده.
- ناچریده ( دهان ) ؛ ناشتا. غذانخورده :
دهان ناچریده دو دیده پرآب
همی بود تا سر کشید آفتاب.
فردوسی.


کلمات دیگر: