کلمه جو
صفحه اصلی

کنجکاوانه

فارسی به انگلیسی

inquisitively, inquisitorial, prying

inquisitively, inquisitorial


فرهنگ فارسی

بطور کنجکاو متفحص وار : کنجکاوانه همه جا را وارسی کرد .

لغت نامه دهخدا

کنجکاوانه. [ ک ُ ن َ/ ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) بطور کنجکاو. متفحص وار: کنجکاوانه همه جا را وارسی کرد. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

از روی کنجکاوی، مانند کنجکاو.

پیشنهاد کاربران

پرسش گر

inquisitive


کلمات دیگر: