مخاطی
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
مخاطی، شبیه بشرهای، برپوشی
مخاطی
مخاطی، بلغمی
مخاطی، بلغمی
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به مخاط .
لغت نامه دهخدا
مخاطی. [ م ُ ] ( ع ص ) خطاکننده. ( غیاث ) ( آنندراج ).
مخاطی. [ م ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به مخاط: غشاء مخاطی. || قسمی از بلغم که مشابه به آب بینی باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به مخاط شود.
مخاطی. [ م ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به مخاط: غشاء مخاطی. || قسمی از بلغم که مشابه به آب بینی باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به مخاط شود.
مخاطی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مخاط: غشاء مخاطی . || قسمی از بلغم که مشابه به آب بینی باشد. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به مخاط شود.
مخاطی . [ م ُ ] (ع ص ) خطاکننده . (غیاث ) (آنندراج ).
فرهنگ عمید
مربوط به مخاط.
کلمات دیگر: