سریع الهضم خوشگوار و گوارا .
شیرین گوار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شیرین گوار. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) سریعالهضم. ( ناظم الاطباء ). خوشگوار. گوارا :
نگویم می لعل شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود.
روی ترش گر کنی ضرب تو شیرین گوار.
که آب زندگانی نام دارم.
نگویم می لعل شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود.
سعدی.
تیغ جفا گر زنی ضرب تو آسایش است روی ترش گر کنی ضرب تو شیرین گوار.
سعدی.
من آن سرچشمه شیرین گوارم که آب زندگانی نام دارم.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
خوشمزه و لذیذ، خوشگوار.
کلمات دیگر: