شکوهمندی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ترس و بیم خوف و هراس یا سخن شنیدن .
وقار جلال شان .
وقار جلال شان .
لغت نامه دهخدا
شکوهمندی. [ ش ُ م َ ] ( حامص مرکب ) دارای شکوه بودن. رجوع به شکوه شود. || لیاقت. ( ناظم الاطباء ). || وقار. جلال. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ) :
گفت ای فلک شکوهمندی
بالاترت از فلک بلندی.
گفت ای فلک شکوهمندی
بالاترت از فلک بلندی.
نظامی.
فرهنگ عمید
وقار، جلال.
پیشنهاد کاربران
با عظمت و بزرگی بودن
باعظمت و بزرگی
شکوه و عظمت و جلال و بزرگی
شکوهمندی:جلال، باوقار
کلمات دیگر: