کلمه جو
صفحه اصلی

شیرافکن

فارسی به انگلیسی

valiant, who overthrows a lion

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه شیر را مغلوب کند کسی که شیر را بر زمین زند . ۲ - دلاور دلیر پر زور .

لغت نامه دهخدا

شیرافکن. [ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) شیرافگن. شیراوژن.آنکه شیر را بر زمین افکند و از پای درآورد. ( یادداشت مؤلف ). کسی که شیر را هلاک می سازد و بر زمین می افکند. || شجاع و دلیر. ( ناظم الاطباء ). شیرانداز. کنایه از مردم قوی و پرزور. ( آنندراج ). شجاع. بسیار شجاع. سخت شجاع. ( یادداشت مؤلف ) :
همه نامداران بر این هم سخن
که کاموس شیرافکن افکند بن.
فردوسی.
ز خون چشیدن شیرافکنان آن دو سپاه
بسان مردم میخواره مست شد روباه.
فرخی.
بدید کوشش رزم آوران دشمن را
شنید حمله شیرافکنان شهرگشای.
مختاری.
آهوی شیرافکن ما گاو زرین زیر دست
از لب گاوش لعاب لعل سان انگیخته.
خاقانی.
تا بشنیدم کاَّهوی شیرافکن من
ماتمزده شد چون دل بی مسکن من.
خاقانی.
اگر شیر گور افکند وقت زور
تو شیرافکنی بلکه بهرام گور.
خاقانی.
بترس ارچه شیری ز شیرافکنان
دلیری مکن با دلیرافکنان.
نظامی.
شیردلی کن که دلیرافکنی
شیر خطا گفتم شیرافکنی .
نظامی.
به چشم آهوان آن چشمه نوش
دهد شیرافکنان را خواب خرگوش.
نظامی.
- مریخ شیرافکن ؛ مریخ افکننده شیر بمناسبت آنکه مریخ ستاره جنگجویان و مظهر جنگ است :
عطارد کرده زَاوّل خط جوزا
سوی مریخ شیرافکن تماشا.
نظامی.

فرهنگ عمید

۱. شیرانداز، شیراوژن.
۲. [مجاز] دلیر، دلاور.


کلمات دیگر: