کلمه جو
صفحه اصلی

اکتیاب

عربی به فارسی

افسرده بودن , افسرده کردن , دلتنگ کردن


فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) اندوهگین شدن ، بدحال گشتن از اندوه . ۲ - دردمند شدن . ۳ - (اِمص . ) اندوهگینی . ۴ - دردمندی .

لغت نامه دهخدا

اکتیاب. [ اِ ] ( ع مص ) به کوب و کوزه بیدسته آب خوردن. ( ناظم الاطباء ). به کوب آب خوردن. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). || اندوهگین شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). دردمند و غمناک شدن. ( آنندراج ).

اکتئاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) اکتآب. اندوهگین شدن. ( المصادر زوزنی ) ( از یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || حزن. بدحال شدن ازاندوه. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ) :
مالشت بدهم به زجر و اکتئاب
تا نتابی سر تو دیگر ز آفتاب.
مولوی.
|| اندوهگین ساختن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) اندوهگینی. || دردمندی. ( فرهنگ فارسی معین ).


کلمات دیگر: