عویص
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عویص. [ ع ُ وَ ] ( اِخ ) رودباری است مابین حرمین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).دو وادی است مابین حرمین. ( از اقرب الموارد ). وادیی است از وادیهای یمامه. و گویند «عاص و عویص » دو وادی عظیم هستند بین مکه و مدینه. ( از معجم البلدان ).
عویص . [ ع َ] (ع ص ، اِ) کار دشوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکی آن عویصة. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بیت و سخن دشوارمعنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شعرمشکل که استخراج معنی آن دشوار باشد. (از اقرب الموارد). || کلمه ٔ غریب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلمه ٔ غریب که فهم معنی آن دشوارباشد. (از اقرب الموارد). || بلای نیک سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داهیه و بلای شدید. (از اقرب الموارد). || خاک سخت . || جای درشت و بلند سنگریزه ناک . || نفس و روح . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || توانایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قوت . (از اقرب الموارد). || جنبش . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). حرکت . (اقرب الموارد). راههای آمدوشد روباه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طَرْق الثعلب . || عویص الانف ؛ آنچه اطراف بینی است . (از اقرب الموارد).
عویص . [ ع ُ وَ ] (اِخ ) رودباری است مابین حرمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).دو وادی است مابین حرمین . (از اقرب الموارد). وادیی است از وادیهای یمامه . و گویند «عاص و عویص » دو وادی عظیم هستند بین مکه و مدینه . (از معجم البلدان ).