کلمه جو
صفحه اصلی

کنبار

فرهنگ فارسی

رسن پوست نارجیل . لیف درخت نارجیل و از آن طناب کنند و بهترین نوع آن کنبار چینی است که رنگ سیاه دارد.

لغت نامه دهخدا

کنبار. [ کِم ْ ] ( ع اِ ) رسن پوست نارجیل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). لیف درخت نارجیل و از آن طناب کنند و بهترین نوع آن کنبار چینی است که رنگ سیاه دارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ریسمان که از پوست نارجیل سازند. ( ناظم الاطباء ).

کنبار. [ ] ( اِخ ) لقب عام ملوک نیشابور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ترجمه آثارالباقیه ابوریحان بیرونی ص 135 شود.

کنبار. [ ] (اِخ ) لقب عام ملوک نیشابور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترجمه ٔ آثارالباقیه ابوریحان بیرونی ص 135 شود.


کنبار. [ کِم ْ ] (ع اِ) رسن پوست نارجیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). لیف درخت نارجیل و از آن طناب کنند و بهترین نوع آن کنبار چینی است که رنگ سیاه دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ریسمان که از پوست نارجیل سازند. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: