کلمه جو
صفحه اصلی

کندا کند

فرهنگ فارسی

بسیار کند یا در حال کندی

لغت نامه دهخدا

کنداکند.[ ک ُ ک ُ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) بسیار کند :
شیر درد شکار، چابک و تند
مگس و عنکبوت ، کنداکند.
؟ ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| در حال کندی. و رجوع به کُند شود.


کلمات دیگر: