کلمه جو
صفحه اصلی

کنتی

فرهنگ فارسی

نوعی خرما

لغت نامه دهخدا

کنتی. [ ک ُ تی ی ] ( ع ص ) ( از «ک ن ت » ) درشت و کلان جثه توانا. کنتنی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ): «و قد کنت کنتیاً فاصبحت عاجناً». ( ابن بزرج از ذیل اقرب الموارد ). || ( ص نسبی ) ( از «ک ون » ) پیر کلان. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به کنتنی شود.

کنتی. [ ک ُ ] ( ع اِ ) نوعی خرما. ( از دزی ج 2 ص 492 ) و رجوع به کنت شود.

کنتی . [ ک ُ ] (ع اِ) نوعی خرما. (از دزی ج 2 ص 492) و رجوع به کنت شود.


کنتی . [ ک ُ تی ی ] (ع ص ) (از «ک ن ت ») درشت و کلان جثه توانا. کنتنی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد): «و قد کنت کنتیاً فاصبحت عاجناً». (ابن بزرج از ذیل اقرب الموارد). || (ص نسبی ) (از «ک ون ») پیر کلان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به کنتنی شود.


دانشنامه عمومی

کنتی از شخصیت های زن رزمنامه مهابهاراتا از ریشی ود ویاس؛ همسر پاندو و مادر سه برادر مهتر پاندویی به نامهای جدهشتر، بهیم و ارجن است.
کری یر، ژان-کلود، ماهاباراتا، برگردان بهمن کیارستمی، تهران: نشر ماه ریز، ۱۳۷۹خ.
کنتی مادر و سوریا (خدای خوردشید) پدر لندهور، پادشاه آنگا، هستند.


کلمات دیگر: