دیر تصمیم گیرنده . کند ذهن . سست رای
کند رای
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کندرای. [ ک ُ ] ( ص مرکب ) دیر تصمیم گیرنده. کندذهن. سست رأی. بی تدبیر :
اگر کندرایست در بندگی
ز جان داری افتد به خربندگی.
اگر کندرایست در بندگی
ز جان داری افتد به خربندگی.
سعدی.
کلمات دیگر: