کلمه جو
صفحه اصلی

سوداوه

فرهنگ فارسی

سودابه است که زن کیکاوس باشد

لغت نامه دهخدا

سوداوه. [ وَ ] ( اِخ ) سودابه است که زن کیکاوس باشد ( برهان ) : و دختر شاه هاماوران سوداوه کاوس را خدمت همی کرد. ( مجمل التواریخ و القصص ص 46 ). رجوع به سودابه شود.


کلمات دیگر: