منسوب به کنجد . از کنجده کرده . کنجه دار
کنجدین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کنجدین. [ ک ُ ج ُ] ( ص نسبی ) منسوب به کنجد. از کنجده کرده. از کنجد.کنجددار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
شمس دنیا تو فخر دین منی
فخر دنیا تو شمس دین منی
گر همه نیکوان ترینه شوند
تو کبیتای کنجدین منی.
شمس دنیا تو فخر دین منی
فخر دنیا تو شمس دین منی
گر همه نیکوان ترینه شوند
تو کبیتای کنجدین منی.
طیان.
کلمات دیگر: