کلمه جو
صفحه اصلی

اسفنجه

فرهنگ فارسی

( اسم ) ابر مرده اسفنج مرده اسفنج
دهی در شهرستان محلات

لغت نامه دهخدا

اسفنجه . [ ] (اِخ ) دهی جزءدهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات ، 3000 گزی شمال خمین نزدیک راه شوسه ٔ خمین به اراک . در جلگه . معتدل . سکنه 150 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، بنشن ، تریاک ، چغندر قند، پنبه ، انگور. شغل اهالی زراعت . راه کنار شوسه است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12).


اسفنجة. [ اِ ف َ ج َ ] (معرب ، اِ) اسفنج . (منتهی الارب ). بمعنی اسفنج است که ابر مرده باشد. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ). چیزی است که سرتراشان با خود میدارند و به آن آب برمیگیرند. ابرکهن . ابر مرده . رغوةالحجامین . رجوع به اسفنج شود.


( اسفنجة ) اسفنجة. [ اِ ف َ ج َ ] ( معرب ، اِ ) اسفنج. ( منتهی الارب ). بمعنی اسفنج است که ابر مرده باشد. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرای ناصری ). چیزی است که سرتراشان با خود میدارند و به آن آب برمیگیرند. ابرکهن. ابر مرده. رغوةالحجامین. رجوع به اسفنج شود.
اسفنجه. [ ] ( اِخ ) دهی جزءدهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات ، 3000 گزی شمال خمین نزدیک راه شوسه خمین به اراک. در جلگه. معتدل. سکنه 150 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات ، بنشن ، تریاک ، چغندر قند، پنبه ، انگور. شغل اهالی زراعت. راه کنار شوسه است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12 ).

دانشنامه عمومی

اسفنجه (خمین)، روستایی از توابع بخش کمره شهرستان خمین در استان مرکزی ایران است.
این روستا در دهستان خرم دشت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۰۸ نفر (۵۳خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: