کلمه جو
صفحه اصلی

ژرار دوپاردیو

دانشنامه عمومی

ژرار اگزاویه مارسل دوپاردیو (به فرانسوی: Gérard Xavier Marcel Depardieu) معروف به ژرژ دوپاردیو بازیگر مشهور فرانسوی است. او یکی از سرشناس ترین هنرپیشگان سینمای فرانسه و جهان است و نقش های ماندگاری چون کریستف کلمب در فیلم فتح بهشت (۱۹۹۲) به کارگردانی ریدلی اسکات را در کارنامه خود دارد.
۲۰۱۲ - آستریکس و اوبلیکس: خدا حافظ خاک بریتانیا
۲۰۱۰ - بعدازظهر من با مارگاریت
۲۰۰۸ - آستریکس در بازی های المپیک
۲۰۰۸ - بابلیون ای.دی
۲۰۰۴ - بانوی تفنگدار
۲۰۰۳ - ساکت باش
۲۰۰۲ - آستریکس و اوبلیکس: مأموریت کلئوپاترا
۲۰۰۱ - ویدوک
۲۰۰۰ - زندگی مانند گل سرخ
۲۰۰۰ - ۱۰۲ سگ خالدار
۱۹۹۹ - آستریکس و اوبلیکس گرفتن سزار
۱۹۹۸ - مردی در نقاب آهنی
۱۹۹۶ - مأمور مخفی
۱۹۹۴ - یک تشریفات ساده
۱۹۹۲ - فتح بهشت
۱۹۹۰ - سیرانو دوبرژراک
۱۹۸۸ - کامیل کلودل
۱۹۸۵ - پلیس
۱۹۸۰ - آخرین مترو
۱۹۷۸ - دستمال های خود را آماده کنید
او ساکن استمپویی، بلژیک است و در پی اعمال مالیات ۷۵ درصدی بر مالیات ها مانند دیگر ثروتمندان فرانسوی به آنجا تغییر مکان داده است. او برای تابعیت روسیه تقاضا داد و در ۳ ژانویه ۲۰۱۳ با موافقت رئیس جمهور این کشور تابعیت روسیه را دریافت کرد.
ژرار دو پاردیو دو بار جایزه سزار و یک بار جایزه گلدن گلوب را دریافت کرده است.
او در سال ۱۹۹۰ که برای سیرانو دوبرژراک برنده جایزه بهترین بازیگر مرد شد.

دانشنامه آزاد فارسی


نقل قول ها

ژرار دوپاردیو (۱۹۴۸) بازیگر، فیلم ساز و تاجر فرانسوی است.
• «هیچ وقت دنبال ابر بازیگر شدن نبودم. حتی اگر مردم به من این جایگاه را بدهند، من نمی پذیرم. آنچه که برایم مهم است، این است که توقف نکنم... شریک بودن در لحظه ها، فیلم های که در آن بازی کردم، حتی به عنوان تماشاچی، شریک شدن لحظه ها ی احساسی، لحظه های خشونت و بی قراری با دیگران.»• «وقتی ناگهان خودت را روی پرده سینما می بینی، همه یا بخشی از آنچه که انجام دادی، مثل گرفتار شدن در یک تله است، تله تنگ، برای اینکه در هر فیلمی لحظات احساسی وجود دارد که تو در آن غرق می شوی. بعد لحظه ای برایت پیش می آید که به خودت می گویی دیگر کافی است.»• «هر کشوری یک داستان و تاریخ و فرهنگی دارد و همین است که برای من جالب است ...»• «تماشاگر سینما، با شخصیت ها، یا قهرمان فیلم همذات پنداری می کند. برای من، مهم همین است. من هم مانند تماشاگر می خواهم کسانی را پیدا کنم که قابل احترام هستند، می خواهم همذات پنداری کنم و زمانی را با این شخصیت بگذرانم .»• «خوشبختانه جاه طلبی ندارم. تنها جاه طلبی من، تماشا کردن دیگران بود و سرگرم کردن خودم با دیدن جلوه زندگی دیگران و تلاش برای اینکه زیبایی هر لحظه را درک کنم. صرفاً، عشق به دیگران است که به من انگیزه می دهد که برای آنها کاری انجام دهم.»• «من همان طور که زندگی کردم، می میرم. کمی مثل شوالیه ماراشل، که مردم می آمدند تکه ای از لباسش را برای یادگار، برمی داشتند، با این حال امیدوارم، مرگ و جاودانگی کمی دست نگه دارد.»


کلمات دیگر: