ضیائ الدین اجل فخر الشعرائ و از افاضل دولت سلجوقی .
سنجری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سنجری. [ س َ ج َ ] ( ص نسبی ) منسوب بسنجر پادشاه سلجوقی.
- حجرسنجری ؛ بسد. ( یادداشت مؤلف ).
- دستگه سنجری ؛ دستگاه پر شکوه و جلال سنجر :
منزل تو دستگه سنجری
طعمه تو سینه کبک دری.
سنجری. [ س َ ج َ ] ( اِخ ) رجوع به ترکه بدیعالدین شود.
سنجری. [ س َ ج َ ] ( اِخ ) ضیاءالدین اجل فخرالشعراء و از افاضل دولت سلجوقی... او راست :
خیل لاله کز کمین گاه بهار آمد پدید
بر بساط باغ آنک با زمانه دروغاست
ابر خلقان خرقه را بر چار سوی شش جهت
پیرهن عشاق وار از آرزوی گل قباست
از گل سوری پدید آمد مگر سوری چمن
ارغنون پرداز سوری عندلیب خوش نواست.
- حجرسنجری ؛ بسد. ( یادداشت مؤلف ).
- دستگه سنجری ؛ دستگاه پر شکوه و جلال سنجر :
منزل تو دستگه سنجری
طعمه تو سینه کبک دری.
نظامی.
سنجری. [ س َ ج َ ] ( اِخ ) رجوع به ترکه بدیعالدین شود.
سنجری. [ س َ ج َ ] ( اِخ ) ضیاءالدین اجل فخرالشعراء و از افاضل دولت سلجوقی... او راست :
خیل لاله کز کمین گاه بهار آمد پدید
بر بساط باغ آنک با زمانه دروغاست
ابر خلقان خرقه را بر چار سوی شش جهت
پیرهن عشاق وار از آرزوی گل قباست
از گل سوری پدید آمد مگر سوری چمن
ارغنون پرداز سوری عندلیب خوش نواست.
( از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 558 ).
سنجری . [ س َ ج َ ] (اِخ ) رجوع به ترکه بدیعالدین شود.
سنجری . [ س َ ج َ ] (اِخ ) ضیاءالدین اجل فخرالشعراء و از افاضل دولت سلجوقی ... او راست :
خیل لاله کز کمین گاه بهار آمد پدید
بر بساط باغ آنک با زمانه دروغاست
ابر خلقان خرقه را بر چار سوی شش جهت
پیرهن عشاق وار از آرزوی گل قباست
از گل سوری پدید آمد مگر سوری چمن
ارغنون پرداز سوری عندلیب خوش نواست .
خیل لاله کز کمین گاه بهار آمد پدید
بر بساط باغ آنک با زمانه دروغاست
ابر خلقان خرقه را بر چار سوی شش جهت
پیرهن عشاق وار از آرزوی گل قباست
از گل سوری پدید آمد مگر سوری چمن
ارغنون پرداز سوری عندلیب خوش نواست .
(از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 558).
سنجری . [ س َ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب بسنجر پادشاه سلجوقی .
- حجرسنجری ؛ بسد. (یادداشت مؤلف ).
- دستگه سنجری ؛ دستگاه پر شکوه و جلال سنجر :
منزل تو دستگه سنجری
طعمه ٔ تو سینه ٔ کبک دری .
- حجرسنجری ؛ بسد. (یادداشت مؤلف ).
- دستگه سنجری ؛ دستگاه پر شکوه و جلال سنجر :
منزل تو دستگه سنجری
طعمه ٔ تو سینه ٔ کبک دری .
نظامی .
پیشنهاد کاربران
پدرم به من گفته سنجری اصل و نسب به خراسان جنوبی بر میگردد منطقه عربخانه ودروافیت اصل ما به سلطان سنجر بر میگردد
سنجر یعنی ستم ظلم و سنجری یعنی ستم دیده
فامیلی من سنجری است
در واقعیت سنجری پادشاهی در زمان سلجوقی بوده است و به گفته جدم که به دلیل مهاجرت در روسیه به دنیا امده است پادشاه سنجر از خیلی جد های قبلی ما است
در واقعیت سنجری پادشاهی در زمان سلجوقی بوده است و به گفته جدم که به دلیل مهاجرت در روسیه به دنیا امده است پادشاه سنجر از خیلی جد های قبلی ما است
سنجری ازنظراصل ونسب به خراسان جنوبی برمیگردد منطقه عربخانه. . . ودروافعیت اصل مابه سلطان سنجربرمیگردد
سنجر به معنی پادشاه هستش. . به سلطان سنجر برمیگرده زمان سلجوقی و طوایف زیادی داره و ی شهرای خاصی هم داره این فامیل رو
سنجری یعنی رنج دیده
فامیل سنجر، وزیر شاخه های این فامیل در منطقه سیستان و بلوچستان , خراسان جنوبی وکرمان وافغانستان وپاکستان وترکمنستان هم هستند ، و مذهب سنی و شیعه دارند.
انسجام و اتحاد خوبی دارند که در در منطقه سیستان و کشور پاکستان منسجم ترند, ودر امورسیاسی اثر گذار. خان محورندوقانونگرا, ، وکمتر مذهب گرایند,
که شامل سنجری، سنجرانی , سرگل زایی، سرگزی، سنجر زهی، بیلرانی، زهرو زایی و. .
انسجام و اتحاد خوبی دارند که در در منطقه سیستان و کشور پاکستان منسجم ترند, ودر امورسیاسی اثر گذار. خان محورندوقانونگرا, ، وکمتر مذهب گرایند,
که شامل سنجری، سنجرانی , سرگل زایی، سرگزی، سنجر زهی، بیلرانی، زهرو زایی و. .
سنجری یعنی ستم دیده و برا اساس این جد ما سنجری ها به سال ها قبل یعنی درزمان حکومت سلطان سنجر بر میگردد
اونایی ک میگن سنجری یعنی رنجیده و ستم دیده خیلی عقبا و بیشتر باید جوستوجو کنن
فامیل سنجری بسیار اصیل و قدیمی
اصلا هم به معنی ستم دیده نیست و به زمان سلطان سنجر سلجوقی برمیگرده که جد ما سنجری ها هستن
اصلا هم به معنی ستم دیده نیست و به زمان سلطان سنجر سلجوقی برمیگرده که جد ما سنجری ها هستن
کلمات دیگر: