یا ریقه . ژب دهن و هی اخص من الریق
ریقه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( ریقة ) ریقة. [ ق َ ] ( ع اِ ) ریقه. آب دهن و هی اخص من الریق. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
ریقة. [ ق َ ] (ع اِ) ریقه . آب دهن و هی اخص من الریق . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
در خوزستان به گونه ای لاک پشت آبی سبزرنگ ریقه می گویند
پیشنهاد کاربران
ریقه: نام ابزیستی در رودخانه ( دزفول و کرخه اندیمشک ) که موجب غرق شدن انسان نیز میشود ریقه به گویش دزفولی
کلمات دیگر: