مذکره
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مذکرة. [ م ُ ک َ رَ ] ( ع ص ) زن که به مردان ماند. ( منتهی الارب ) ( ازناظم الاطباء ). مُذَکَّرَة. متذکره. ذکره. ( یادداشت مؤلف ).
مذکرة. [ م ُ ذَک ْ ک َ رَ ] ( ع ص ) آن زن که بر خلقت مذکران بود. ( مهذب الاسماء ). زنی که بر خلقت مردان بود. ( منتهی الارب ). زن متشبه به ذکور. متذکرة. ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). ذکرة. ( متن اللغة ). || بلای سخت. ( منتهی الارب ). داهیه ٔشدیده. ( اقرب الموارد ). || ناقة مذکرة؛ ماده شتر ماننده به نر در خَلق و خُلق. ( از منتهی الارب ).ناقه شبیه به جمل. ( از اقرب الموارد ). || ناقة مذکرة الثنیا؛ ماده شتر بزرگ سر. ( منتهی الارب ).
مذکرة. [ م َ ذَک ْ ک ِ رَ ] ( ع اِ ) آنچه حفظ کنندیا بنویسند برای تذکار. یادداشت. ( از متن اللغة ).
مذکرة. [ م َ ذَک ْ ک ِ رَ ] (ع اِ) آنچه حفظ کنندیا بنویسند برای تذکار. یادداشت . (از متن اللغة).
مذکرة. [ م ُ ذَک ْ ک َ رَ ] (ع ص ) آن زن که بر خلقت مذکران بود. (مهذب الاسماء). زنی که بر خلقت مردان بود. (منتهی الارب ). زن متشبه به ذکور. متذکرة. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). ذکرة. (متن اللغة). || بلای سخت . (منتهی الارب ). داهیه ٔشدیده . (اقرب الموارد). || ناقة مذکرة؛ ماده شتر ماننده به نر در خَلق و خُلق . (از منتهی الارب ).ناقه ٔ شبیه به جمل . (از اقرب الموارد). || ناقة مذکرة الثنیا؛ ماده شتر بزرگ سر. (منتهی الارب ).
مذکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع ص ) زن که به مردان ماند. (منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). مُذَکَّرَة. متذکره . ذکره . (یادداشت مؤلف ).
مذکرة. [م َ ک َ رَ ] (ع اِ) تذکره . یادداشت . || هرچیز که لایق و سزاوار یادآوری باشد. (ناظم الاطباء).