ملاقات کردن با کسی
مساحنه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( مساحنة ) مساحنة. [ م ُ ح َ ن َ ] ( ع مص ) مساحنه. ملاقات کردن با کسی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || نیکو کردن معاشرت و مخالطت با کسی. ( اقرب الموارد ). حسن المعاشرة و المخالطة. ( تاج المصادر بیهقی ). || نیکو دیدن هیئت مال را و نیکو یافتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
مساحنة. [ م ُ ح َ ن َ ] (ع مص ) مساحنه . ملاقات کردن با کسی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نیکو کردن معاشرت و مخالطت با کسی . (اقرب الموارد). حسن المعاشرة و المخالطة. (تاج المصادر بیهقی ). || نیکو دیدن هیئت مال را و نیکو یافتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: