کلمه جو
صفحه اصلی

مزوج

فرهنگ فارسی

دسته در بستن

لغت نامه دهخدا

مزوج. [ م ُ زَوْ وِ ] ( ع ص ) مرد و یا زنی که جفت میگیرد و عروسی میکند. ( ناظم الاطباء ). زن شوی گیرنده یا شوی زن کننده. ( ازمنتهی الارب ). || کسی که مرد یا زنی را باهم جفت مینماید و عروسی میکند. ( از ناظم الاطباء ).

مزوج. [ م ُ زَوْ وَ ] ( ع ص ) زوج گرفته و نکاح کرده. || جفت و قرین کرده شده. ( ناظم الاطباء ).

مزوج. [ م ِ ] ( ع مص ) دسته در بستن. ( مهذب الاسماء ).

مزوج . [ م ِ ] (ع مص ) دسته در بستن . (مهذب الاسماء).


مزوج . [ م ُ زَوْ وَ ] (ع ص ) زوج گرفته و نکاح کرده . || جفت و قرین کرده شده . (ناظم الاطباء).


مزوج . [ م ُ زَوْ وِ ] (ع ص ) مرد و یا زنی که جفت میگیرد و عروسی میکند. (ناظم الاطباء). زن شوی گیرنده یا شوی زن کننده . (ازمنتهی الارب ). || کسی که مرد یا زنی را باهم جفت مینماید و عروسی میکند. (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: