( مژده آمدن ) رسیدن بشارت
مژده امدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( مژده آمدن ) مژده آمدن. [ م ُ دَ / دِ م َ دَ] ( مص مرکب ) وصول خبرخوش. رسیدن بشارت :
ای خداوندی که هر روز از درت
مژده فتحی دگر می آیدم.
ای خداوندی که هر روز از درت
مژده فتحی دگر می آیدم.
خواجه سلمان ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: