کلمه جو
صفحه اصلی

راهی ساختن

فرهنگ فارسی

روانه ساختن . روان کردن . عزیمت دادن.

لغت نامه دهخدا

راهی ساختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) روانه ساختن. روان کردن. عزیمت دادن. گسیل داشتن :
پس آنگاهی جمازه ساخت راهی
بر ایشان گونه گونه ساز شاهی
ببرد از بهر دختر هرچه بایست
یکایک هر چه شاهان را بشایست.
( ویس و رامین ).


کلمات دیگر: