کلمه جو
صفحه اصلی

حج خریدن

فرهنگ فارسی

کنایه از ثواب حج بدست آوردن

لغت نامه دهخدا

حج خریدن. [ ح َ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از ثواب حج بدست آوردن. || کسی را در برابر مزدی برای انجام اعمال حج اجیر کردن. رجوع به حجه فروشی شود :
حج خریدن در دیار عشق بازان رسم نیست
هرکه مُرد اینجا برای او شهادت میخرند.
صائب ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: