کلمه جو
صفحه اصلی

صاحی

عربی به فارسی

هوشيار , بهوش , عاقل , ميانه رو , معتدل , متين , سنگين , موقر , ادم هشيار(دربرابرمست) , هوشيار بودن , بهوش اوردن , از مستي دراوردن


فرهنگ فارسی

نعت فاعلی صاحون و صحاه

لغت نامه دهخدا

صاحی.( ع ص ) صاح. ج ، صاحون ، صُحاة. ( مهذب الاسماء ). هوشیار. به خود بازآمده پس از مستی. مقابل سکران. || یوم صاح ؛ روز گشاده و بی ابر. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: