کلمه جو
صفحه اصلی

صارخ

عربی به فارسی

پرسروصدا , شلوغ کننده , خودنما , خشن , رسوا , اشکار , برملا , انگشت نما , وقيح , زشت


فرهنگ فارسی

نعت فاعلی از صرخ فریاد رس و فریاد خواه

لغت نامه دهخدا

صارخ. [ رِ ] ( ع ص )نعت فاعلی از صُراخ. فریادرس و فریادخواه. از لغات اضداد است. || ( اِ ) خروس. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: