( شاخ آهو ) بمعنی کمان تیر اندازی باشد کنایه از کمان است .
شاخ اهو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( شاخ آهو ) شاخ آهو. [ خ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی کمان تیراندازی باشد. ( برهان قاطع ). کنایه از کمان است. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( انجمن آرا ) :
چو بر شاخ آهو کشد چرم گور
بدوزد سر مور بر پای مور.
برات بر شاخ آهو ؛ کنایه از وعده دروغ و مطلبی که حصول آن مقدور نباشد. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نوید دادن در خیر یا شر. وعد و وعید. برات عاشقان بر شاخ آهو. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
بنوعی خوشدلی رم کرده از عالم که پنداری
بط مینای می بر شاخ آهو آشیان دارد.
شاخ آهو تو ندانی که چگونه شکند
هم بدانسان شکند شیر ژیان را دندان.
چو بر شاخ آهو کشد چرم گور
بدوزد سر مور بر پای مور.
نظامی ( از انجمن آرا ).
- امثال :برات بر شاخ آهو ؛ کنایه از وعده دروغ و مطلبی که حصول آن مقدور نباشد. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نوید دادن در خیر یا شر. وعد و وعید. برات عاشقان بر شاخ آهو. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
بنوعی خوشدلی رم کرده از عالم که پنداری
بط مینای می بر شاخ آهو آشیان دارد.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
و رجوع به شاخ شود. || ظاهراً حلوایی است خشک و زودشکن. ( یادداشت مؤلف ) : شاخ آهو تو ندانی که چگونه شکند
هم بدانسان شکند شیر ژیان را دندان.
فرخی.
کلمات دیگر: