کلمه جو
صفحه اصلی

سارج

فرهنگ فارسی

( اسم ) پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است . رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد . در حدود ۶ گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست . یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است . در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید .

لغت نامه دهخدا

سارج. [ رَ ] ( اِ ) جانوری است خوش آواز، و آن را سار نیز خوانند. ( جهانگیری ). سارجه. سارک. ساری.همان سار یعنی مرغ خردتر از فاخته که آواز خوش داردو بعضی او را هزاردستان گویند. ( رشیدی ). نوعی از سار است ، و آن جانوری باشد سیاه و پر خط و خال و کوچکتر از فاخته و آواز خوش دارد و آواز او را بصدای رباب چار تاره تشبیه کرده اند. ( برهان ) ( آنندراج ). جانوری است پرنده که آواز او را به آواز چارتار تشبیه کرده اند. و آن را سار، و سر، و سارحه ، و ساری ، و سارک نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). سودانیه. سار ملخ خوار.

فرهنگ عمید

= ساری۱

ساری۱#NAME?



کلمات دیگر: