کلمه جو
صفحه اصلی

شادکان

فرهنگ اسم ها

اسم: شادکان (پسر) (فارسی) (تلفظ: shadkan) (فارسی: شادکان) (انگلیسی: shadkan)
معنی: کامیاب، کامروا، خوشحال، شادمان، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی بنا به روایتی

فرهنگ فارسی

۱ - شهری در خوزستان قدیم ( معجم البلدان ) ۲ - شادگان
نام یکی از بلاد خوارزم

لغت نامه دهخدا

شادکان. ( اِخ ) دیهی است از دهستان دربقاضی ، بخش حومه شهرستان نیشابور واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور. جلگه ای و آب و هوای آن معتدل است. 175 تن جمعیت دارد. آب آن از قنات ، محصولات آن غلات و تریاک و شغل اهالی آن زراعت و مالداری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

شادکان. [ دَ ] ( اِخ ) نام یکی از بلاد خوارزم. ( نخبة الدهر چ لایپزیک ).

شادکان. [ دَ ] ( اِخ ) یاقوت ذیل شادکان شهری در نواحی خوزستان معرفی کرده است. ( معجم البلدان ). نام جدید فلاحیه. در حدود یکصدو پنجاه قریه و آبادی دارد و سابقاً نام یکی از دو قسمت فلاحیه بود که یکی را جراحی و دیگری را شادکان مینامیدند. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به شادگان شود.

شادکان . (اِخ ) دیهی است از دهستان دربقاضی ، بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور. جلگه ای و آب و هوای آن معتدل است . 175 تن جمعیت دارد. آب آن از قنات ، محصولات آن غلات و تریاک و شغل اهالی آن زراعت و مالداری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


شادکان . [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از بلاد خوارزم . (نخبة الدهر چ لایپزیک ).


شادکان . [ دَ ] (اِخ ) یاقوت ذیل شادکان شهری در نواحی خوزستان معرفی کرده است . (معجم البلدان ). نام جدید فلاحیه . در حدود یکصدو پنجاه قریه و آبادی دارد و سابقاً نام یکی از دو قسمت فلاحیه بود که یکی را جراحی و دیگری را شادکان مینامیدند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به شادگان شود.


پیشنهاد کاربران

خوش حال


کلمات دیگر: