( شادی آوردن ) تولید شادی کردن ایجاد طرب کردن
شادی اوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( شادی آوردن ) شادی آوردن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) تولید شادی کردن. ایجاد طرب کردن :
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد.
گر بی تو شادی آرم هرگز مباد شادی
ور بی تو باده نوشم ، نوشم مباد باده.
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد.
حافظ.
|| شادی کردن : گر بی تو شادی آرم هرگز مباد شادی
ور بی تو باده نوشم ، نوشم مباد باده.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
شادی آوردن: شادمانی آوردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۶ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۶ ) .
کلمات دیگر: