( صفت ) آن که باطنش پاک باشد صاف درون صاف ضمیر بی آلایش .
صاف ضمیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صاف ضمیر. [ ض َ ] ( ص مرکب ) ساده دل. صاف درون. بی غل و غش. پاکدل :
قسمت زنگی از آیینه روشن نشود
انفعالی که من از صاف ضمیران دارم.
قسمت زنگی از آیینه روشن نشود
انفعالی که من از صاف ضمیران دارم.
صائب.
کلمات دیگر: