راه گشودن مقابل راه بستن . باز کردن راه . گشادن راه . پیدا کردن راه .
راه گشادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
راه گشادن. [ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) راه گشودن. مقابل راه بستن. ( ارمغان آصفی ). بازکردن راه. گشادن راه. پیدا کردن راه :
اگر گاه مازندران بایدت
مگر زین نشان راه بگشایدت.
چون راه گریه گشادم در فغان بستم.
فکر آشفته را گشادم راه.
ولیکن جز امین سر یزدان
کسی این راه را بر خلق نگشاد.
اگر گاه مازندران بایدت
مگر زین نشان راه بگشایدت.
فردوسی.
بکف عنان دو طوفان نگاه نتوان داشت چون راه گریه گشادم در فغان بستم.
کلیم کاشانی.
جای فریاد و استغاثه و آه فکر آشفته را گشادم راه.
ملک الشعراء بهار.
|| پدید آوردن راه و طریقت و شریعت خاص : ولیکن جز امین سر یزدان
کسی این راه را بر خلق نگشاد.
ناصرخسرو.
پیشنهاد کاربران
راه . . . گشا دن: را باز کردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۷ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۷ ) .
کلمات دیگر: