بیمارستان
مارستان
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(رِ ) (اِمر. ) بیمارستان .
لغت نامه دهخدا
مارستان. [ رِ / رَ ] ( اِ مرکب ) معرب بیمارستان است. ( دهار ) ( منتهی الارب ). بیمارستان را گویند و آنرا به تازی دارالشفا خوانند. ( جهانگیری ). بمعنی مارسان است که بیمارستان و دارالشفا باشد. ( برهان ). بمعنی بیمارستان لیکن به فتح «راء» است و معرب. بیمارستان است ، نه آنکه مار بمعنی بیمار باشد و کلمه مرکب است چون نگارستان. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). به عربی دارالشفا گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تعریب بیمارستان. شفاخانه. دارالمرضی. مریضخانه. بیمارخانه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
بردش از قصر چون نگارستان
همچو دیوانگان به مارستان.
بردش از قصر چون نگارستان
همچو دیوانگان به مارستان.
جامی ( از آنندراج ).
و رجوع به المعرب جوالیقی ص 312 شود.فرهنگ عمید
بیمارستان#NAME?
کلمات دیگر: