ناتوانا. [ ت َ ] ( ص مرکب ) ناتوان. عاجز. ضعیف. درمانده. مقابل توانا. و رجوع به ناتوان شود :
ز سرگین خر عیسی ببندم
رعاف جاثلیق ناتوانا.
توانا کن و ناتوانانواز.
ز سرگین خر عیسی ببندم
رعاف جاثلیق ناتوانا.
خاقانی.
جهان آفرین ایزد کارسازتوانا کن و ناتوانانواز.
نظامی.